تجاوز شناورهای رزمی آمریکا به آب های سرزمینی ج.ا.ا را در یک بسته راهبردی و هدفمند باید بررسی و تحلیل کرد.
همزمانی
تجاوز نظامی آمریکا با خارج شدن قلب نیروگاه هسته ای اراک که نشانه متوقف و
معکوس شدن برنامه هسته ای ایران است، پیام کار آمدی راهبرد آمریکایی "
تهدید، تحریم، تحقیر " را به طرف ایرانی و جهان منتقل می کند.
از سوی
دیگر این اقدام تجاوزکارانه آمریکا ناظر بر راهبرد " سخت گیری به ایران در
پسا برجام " هم می باشد که مجله آمریکایی فارین افرز در 23 آدر 1394 از آن
رو نمایی کرده است.
در این چارچوب، طرف آمریکایی به دنبال ایجاد این
ادراک و انتقال این پیام بود که حتی عمل به همه تکالیف از سوی ایران در
برجام، باز هم با " سخت گیری، تجاوز و تحقیر " از سوی ایالات متحده در پسا
برجام همراه خواهد شد.
آمریکایی ها از این طریق و به زعم خود، می خواستند پاسخ لازم به آز مایش موشک های ایرانی به ویژه موشک عماد را هم داده باشند.
حالا
با دستگیری نظامیان متجاوز آمریکایی و توقیف شناورهای رزمی آمریکا، آن هم
در آستانه سخنرانی سالیانه اوباما، این واشنگتن است که پیام لازم را از
تهران دریافت می کند.
- آمادگی رزمی نیروهای مسلح ایران
- اقتدار ایران در برابر هر گونه اقدام آمریکا و متحدان آن
-هوشمندی ایران در جنگ ادراکی و عملیات روانی استراتژیک
با
این شرایط اکنون آمریکا ضمن تحقیر شدن در برابر ایران، باید برای آزاد
سازی نظامیان متجاوز خود، همانند انگلیسی ها مجبور به گدایی از ج.ا.ا
بشود بعبارتی شده است.
بعد از حدود ۹ سال تحریمهای اقتصادی
سازمان ملل و اتحادیه اروپا و دوجانبه مضاعف کشورهای مختلف جهان، حسن
روحانی به وعده خود عمل کرد و زنجیر تحریم را از پای اقتصاد ایران باز کرد.
سعید جعفری
گام ها آرام آرام طی شدند تا مناقشه طولانی شده بالاخره به پایان سلام کند. بیش از ۱۲ سال از روزی که حسن روحانی در سعدآباد با تروییکای اروپایی نشست و به توافقاتی ابتدایی دست یافت، می گذرد. توافقاتی که البته با کارشکنی آمریکا چندان ماندگار نبود و بحران غیر ضروری بیش از یک دهه ادامه پیدا کرد. حالا اما به ساعت صفر نزدیک می شویم و زمانی تا برداشته شدن تحریم ها باقی نمانده. تحریم هایی که در دولت قبل یکی پس از دیگری بر ایران تحمیل شد بالاخره درحال باز شدن است.
بعد از حصول توافق جامع در وین، گام های عملی برای انجام تعهدات طرفین آغاز شد و حالا همه منتظرند با گزارش تاییدی آژانس رسما کلیه تحریم های اقتصادی لغو می شوند و نه تعلیق. حمید بعیدی نژاد که این چند روز دوباره به وین رفته بود تا آخرین مراحل پایان این پروسه را مدیریت نماید در روزهای اخیر اطلاع رسانی دقیقی از حساب کاربری خود در اینستاگرام داشت. در ابتدای هفته ای که گذشت او از آغاز شدن شمارش معکوس برای برداشته شدن تحریم ها گفته بود. [اینجا]
وزیر خارجه آمریکا هم ضمن تایید انجام تعهدات ایران، اظهار داشته بود تنها چند روز تا برداشته شدن تحریم های ایران زمان باقیست. [اینجا] مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا هم با تایید این خبر، گفته بود هنوز زمان دقیقی برای آن تعیین نشده اما تایید کرد که این اتفاق به زودی رخ خواهد داد. [اینجا]
بهروز کمالوندی سخنگوی سازمان انرژی اتمی نیز روز سه شنبه با اعلام اینکه ایران تعهدات خود را در بخش های مربوط به رئاکتور آب سنگین اراک انجام داده است اعلام کرد ایران بدون خونریزی از فصل هفتم منشور ملل متحد گریخته است و پایان تحریم ها نزدیک است [اینجا]
بالاخره در روز چهارشنبه عباس عراقچی اعلام کرد آیین نامه رفع تحریم های ایران نهایی شده تا روز جمعه و شنبه طرفین به تعهدات خودشان عمل کنند و روز اجرا اعلام شود. [اینجا]
روز پنجشنبه بعیدی نژاد هم در پست دیگر اینستاگرامی خود از رسیدن به ایستگاه آخر لغو تحریم ها خبر داد. [اینجا] بعیدی نژاد که حضور فعال و پررنگی در شبکه های اجتماعی دارد و دیگر خود به رسانه ای معتبر و آنلاین برای انتشار اخبار هسته ای تبدیل شده، ظهر جمعه در پست دیگر اینستاگرامی اش وعده داد که منتظر خبرهای خوب باشیم.
دیپلمات ارشد کشورمان در این پست خود نوشت:
ان شاءالله منتظر خبرهای خوبی باشید، لحظات زیبایی در تاریخ کشور عزیزمان در حال رقم خوردن است. کاش میشد در جلسات ما بودید و عزت و کرامت ملت بزرگمان را شاهد بودید. [اینجا]روز جمعه عصر نیز خبرگزاری رویترز گزارش داد که گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی درباره اجرای تعهدات ایران در چهارچوب برجام احتمالا روز شنبه منتشر می شود. پیش از این برخی از مقام های ایرانی و سایر کشورها گفته بودند که انتظار انتشار این گزارش در روز جمعه را دارند.[اینجا]
حالا واقعا به ساعت صفر رسیدیم و باید آخرین ساعات تحریم را نظاره گر باشیم. تحریم هایی که در حدود یک دهه گذشته اقتصاد و اجتماع و سیاست و فرهنگ جامعه ایران را تحت تاثیر قرار داده بود. تحریم هایی که میشد، نباشد اما ...
با تضعیف داعش پرسش های فراوانی حول آینده گروه تروریستی داعش طرح شده است.
با تضعیف داعش در عراق و سوریه به واسطه ورود نیروهای روسیه به خاک این کشورها و عقب نشینی های مشهود از مواضع تحت کنترل خود، برنامه ریزی داعش برای انتقال نیروی فرماندهی و رهبری آن به مکانی دیگر دور از ذهن نیست. در این بین دو کشور می توانند گزینه های احتمالی داعش و حامیانش برای انتقال هسته مرکزی آنها باشند.
گزینه ای که اکثر کارشناسان با توجه به رخدادهای اخیر توجه زیادی به آن دارند لیبی است. کشوری نیمه اسلامی نیمه سکولار در شمال آفریقا که دارای ذخایر کلان نفتی ست.
وجود دو دولت سکولار در طبرق و اسلام گرا در طرابلس به شکلی از بحران قدرت در لیبی دامن زده که زمینه های ورود و حضور تروریست های تکفیری سلفی را هموار ساخته است لیکن لیبی از نظر جغرافیایی مکانی حساس برای کشورهای اروپایی محسوب شده و به طور حتم ناتو در صورت احساس خطر از جانب خاک آن کشور دست به اقدام نظامی زده و واقعه سال 2011 در زمان معمر قذافی را تکرار خواهد کرد. داعش نیز با علم به این موضوع تنها به منطقه الهلالیه و بطور اخص شهر بن جواد در استان سرت چشم دوخته تا با دسترسی به منابع نفتی آن جایگزینی برای منابع نفتی از دست رفته در عراق برپا کرده باشد و تحرک نظامی گسترده داعش با هدف به دست آوردن کنترل کامل یک کشور در شمال آفریقا بسیار بعید به نظر می رسد.
از بعد جغرافیای استراتژی نظامی نیز لیبی پتانسیل فعالیت گروه های تروریستی را ندارد زیرا فاقد عوامل محیطی متناسب با فعالیت های تروریستی مانند رشته کوه و جنگل است، از این روی گروه های تروریستی در خاک لیبی با وضعیتی بسیار شکننده مواجه خواهند بود.
و مکان بعدی کشوری ست که جریان جدید تروریسم تکفیری سلفی از آنجا پایه گذاری شده و در نابسامانی های قرن 21 دنیا نقشی اساسی ایفا می کند، جمهوری افغانستان.
درگیری های داخلی افغانستان اعم از درگیری های نظامی و البته درگیری های سیاسی، این کشور را عملا در خلا قدرت فراگیر ملی قرار داده که همین امر موجب انجام تحرکات علنی نیروهای شبه نظامی به پشتیبانی فکری از داعش شده است.
طالبان که روزی با به سایه راندن نیروهای القاعده خود را به عنوان یگانه نیروی اسلامی تندرو در آسیای میانی معرفی کرده بودند، با قدرت گرفتن نیروهای ملی افغانستان و پشتیبانی هرچند ناچیز مردم در برخی ایالت های مهم از سیاسیون، به حاشیه رانده شده و دوران انزوای خود را پشت سر می گذارند. این مسئله سبب گرایش طالبان به تفکرات داعش و بیعت با آن در برخی مناطق منجمله هرات شده تا با این استراتژی به تجدید قوا پرداخته و مجددا خود را به سکاندار جریان فکری افغانستان تبدیل کند. بیعت عده ای از سران طالبان پاکستان در ژوئیه 2014 با ابوبکر البغدادی رهبر داعش را نیز می توان حرکتی در راستای تحقق همین اهداف عنوان کرد. نباید فراموش کرد پاکستان مامن گروهک های کوچک تروریستی است که تحت نفوذ شدید طالبان افغانستان هستند و دارای اهداف مشترک در جهت ساقط کردن حکومت ملی افغانستان و تا حدودی تحت حمایت دولت پاکستان. از این روی چنین تصمیم گیری ای را نمی توان سرخود و بدون دخالت طالبان افغانستان مفروض دانست.
از سوی دیگر اضمحلال طالبان بعد از انزوای القاعده ابزار توجیه ایالات متحده برای حضور در مناطق غربی ایران را نیز از بین خواهد برد و این خود می تواند دلیلی بر گرایش ایالات متحده به کشاندن هسته مرکزی داعش به افغانستان باشد تا در وهله اول با جای گزینی آنها با طالبان یا تقویت طالبان توسط آنها ابزار توجیه حضورش در افغانستان و پاکستان را استحکام بخشد و در وهله دوم در صورت پیش روی نیروهای ایران و روسیه در عراق و سوریه از انحلال کامل داعش جلوگیری کرده باشد.
البته با نگاهی بد بینانه می توان ادعا کرد دولت مردان افغانستان نیز از ورود کنترل شده داعش به بعضی از ایالت ها استقبال می کنند زیرا حضور دشمن در خاک کشور هم موجب ایجاد اراده ملی برای حفظ وحدت در بین افراد مخالف و موافق داخلی خواهد بود و هم توجیه گر بسیاری از تصمیمات سیاسی.
افغانستان از نظر منابع نفتی نیز در موقعیت مناسبی به سر می برد که البته این منابع اکثرا در شمال این کشور و خارج از ناحیه تحت کنترل طالبان بوده و می توان ادعا کرد دسترسی گروه های تروریستی به این منابع به صورت سهل امکان پذیر نخواهد بود و در بررسی جغرافیای استراتژی نظامی، افغانستان به دلیل وجود رشته کوه های بسیار سردسیر و آب و هوای نامناسب و بری از موقعیتی بسیار عالی برخوردار بوده و مکانی بسیار مناسب برای گروه های تروریستی محسوب می شود.
با بررسی مطالب فوق الذکر می توان ادعا کرد گرایش داعش به سمت افغانستان بسیار منطقی تر از گرایش به سمت لیبی می نماید لیکن به دلیل پیشرفت های جامعه مدنی در افغانستان و تجربه تلخ اسلام تندرو طالبان، داعش با دشواری های بسیار زیادی برای نفوذ در بین مردم رو به رو خواهد بود.
وزیر امور خارجه کشورمان در یادداشتی
برای روزنامه نیویورک تایمز به تشریح ابعاد مختلف نقش غیرسازنده عربستان
سعودی در تعاملات دوجانبه، منطقه ای و بین المللی پرداخته است.
ترجمه متن انگلیسی یادداشت وزیر امور خارجه کشورمان دکتر محمدجواد ظریف به شرح ذیل است:
افراط گرایی خطرناک عربستان سعودی
محمد جواد ظریف:
جهان
به زودی اجرای توافق تاریخی برای حل یک بحران غیر ضروری - اگر چه خطرناک-
درباره برنامه هسته ای ایران را گرامی خواهد داشت. همگی امیدوار بودیم - و
کماکان باور داریم- که حل مساله هسته ایران، امکان تمرکز مجدد بر چالش جدی
افراط گرایی که کل منطقه و جهان را به ورطه نابودی کشانده است، فراهم کند.
رییس
جمهور روحانی، به دفعات اعلام کرده اند که اولویت اصلی سیاست خارجی ایران
عبارت است از دوستی با همسایگان، صلح و ثبات در منطقه و همکاری جهانی، به
ویژه در مبارزه با افراطی گری. در مهرماه 1392، فقط یک ماه بعد از روی کار
آمدن دولت جدید، ایشان ابتکاری را تحت عنوان جهان علیه خشونت و افراطی
گری(WAVE) اعلام نمودند. این ابتکار در مجمع عمومی ملل متحد با اجماع به
تصویب رسید و امیدی را برای ایجاد یک تلاش جهانی دور اندیشانه برای مبارزه
با تروریسم ایجاد نمود.
متاسفانه برخی کشورها می کوشند از تعامل
سازنده جلوگیری نمایند. بلافاصله بعد از امضای توافق موقت هسته ای در
آذرماه 1392، عربستان سعودی که از فروریختن دیوار ایران هراسی به وحشت
افتاده بود، تمامی امکانات خود را برای به شکست کشاندن این توافق بسیج
کرد. امروز، شواهدی در دست است که برخی افراد در ریاض، نه تنها به تلاش
هایشان برای جلوگیری از عادی شدن شرایط ادامه می دهند، بلکه مصمم هستند که
کل منطقه را به سوی تقابل بکشانند.
عربستان سعودی نگران است که با
کنار رفتن پرده بهانه جویی های هسته ای، تهدید جهانی واقعی، یعنی نقش فعال
این کشور در پشتیبانی از افراط گرایی خشن نمایان گردد. جلوه های توحش و
بربریت آشکار است. در خانه، جلادان دولتی با شمشیر گردن می زنند - مشابه
اعدام اخیر 47 زندانی در یک روز، شامل یک عالم محبوب مذهبی که عمرخود را
وقف ترویج دفاع مسالمت آمیز از حقوق مدنی نموده بود. در خارج هم، مردان
نقاب دار سرها را با چاقو از بدن جدا می کنند.
فراموش نکنیم که
عاملین بسیاری از اقدامات تروریستی، از واقعه دهشتناک 11 سپتامبر گرفته تا
تیراندازی در سن برناردینو و دیگر صحنه های توحش افراطی در این فاصله و
تقریبا تمامی اعضای گروه های افراطی نظیر القاعده و جبهه النصره، یا از
اتباع سعودی هستند و یا توسط عوام فریبانی که به پشتوانه دلارهای نفتی دهه
هاست پیام های ضد اسلامی نفرت و فرقه گرایی را ترویج می کنند، شستشوی مغزی
گردیده اند.
راهبرد فعلی سعودی ها خارج کردن توافق هسته ای از
مسیر خود و همینطور تداوم - و حتی وخیم تر کردن تنش ها در منطقه با استفاده
از سه مولفه است: فشار به غرب؛ دامن زدن به بی ثباتی منطقه ای با ادامه
جنگ در یمن و حمایت از افراط گرایی؛ و تحریک مستقیم ایران. تجاوز نظامی
ریاض در یمن و حمایت آن از افراطی گری اموری واضح و آشکار هستند. ولی
اقدامات تحریک آمیز برعلیه ایران، هیچگاه به سرخط رسانه های بین المللی
تبدیل نشده است، چرا که خویشتن داری صبورانه ما مانع از آن تبدیل آن به
بحران شده است.
دولت ایران در بالاترین سطوح قاطعانه تعرض دوازدهم
دیماه به سفارت و کنسولگری سعودی را محکوم و امنیت دیپلمات های سعودی را
تضمین نمود. ما اقدامات فوری برای کمک به بازگشت نظم به مجموعه دیپلماتیک
سعودی را فراهم نموده و بر عزم جدی خود برای مجازات کلیه مهاجمین تاکید
کرده ایم. ما همچنین اقدامات انضباطی در مورد کسانی که در انجام وظایف خود
در حفاظت از این اماکن قصور داشته اند، اعمال کردیم و همچنین یک تحقیق و
تفحص داخلی برای جلوگیری از تکرار جنین حوادثی در آینده را آغاز کرده ایم.
در
مقابل، دولت سعودی و عمال آن، در سه سال گذشته تاسیسات دیپلماتیک ایران در
یمن، لبنان و پاکستان را بطور مستقیم مورد هدف قرار داده اند - که منجر
به کشته شدن دیپلمات های ایرانی و افراد محلی شده است. موارد دیگری از
اقدامات تحریک آمیز نیز وجود دارند. زائران ایرانی هدف آزارهای سازمان
یافته بوده اند - در یک مورد، دو مامور پلیس عربستان به دو پسر جوان ایرانی
در جده تعرض کردند که باعث برانگیخته شدن خشم عمومی گردید. همچنین، اهمال
سعودی ها در فاجعه منا به کشته شدن 464 نفر زائر ایرانی در مراسم حج اخیر
انجامید. علاوه بر این، مقامات سعودی، چندین روز از پاسخ به درخواست های
مکرر خانواده های قربانیان و دولت ایران برای دسترسی و بازگرداندن پیکرهای
قربانیان خودداری کردند.
علاوه بر این، خطیبان دولتی در عربستان
سعودی به عنوان یک رویه به نفرت پراکنی نه فقط علیه ایران، بلکه بر علیه
تمامی شیعیان مشغول هستند. اقدام منفور گردن زدن اخیر شیخ نمر النمر، با
فاصله کوتاهی بعد از نطق نفرت پراکنانه خطیبی در مسجدالحرام علیه شیعیان
صورت گرفت که در اوایل سال 94 در خطبه دیگری گفته بود: "مخالفت ما با شیعه و
عملیات انتحاری ما بر علیه آنها تا زمانی که روی زمین هستند، از بین
نخواهد رفت."
با وجود این مسائل، ایران، با اطمینان از قدرت خود،
اقدام تلافی جویانه ای برعلیه عربستان سعودی انجام نداده و از قطع - ویا
حتی کاهش سطح - روابط دیپلماتیک خود با این کشور خودداری کرده بود. پاسخ ما
تاکنون همراه با خویشتن داری بوده است؛ ولی صبر و تحمل یکطرفه دوام ندارد.
ایران تمایلی به افزایش تنش در منطقه ندارد. ما باید برای مقابله
با تهدید افراطیون متحد باشیم. رییس جمهور و اینجانب، از اولین روزهای پس
از انتخاب ایشان، چه به صورت عمومی و چه خصوصی، آمادگی خود را برای گفتگو،
اشاعه آرامش و مبارزه با افراطی گری بی ثبات کننده اعلام کرده ایم. ولی این
سخن در عربستان به گوش هایی ناشنوا برخورده است.
سران سعودی می
بایست یک انتخاب انجام دهند:آنها می توانند به حمایت از افراط گرایان و
اشاعه نفرت فرقه ای ادامه دهند، یا می توانند گزینه ایفای یک نقش سازنده
برای ثبات در منطقه را انتخاب کنند. ما امیدواریم عقلانیت حاکم شود.
کمتر از 24 ساعت پس از حمله برخی به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد، عادل الجبیر وزیر خارجه سعودی در تصمیمی متاثر از فضای بهوجود آمده قطع روابط دیپلماتیک با ایران را اعلام کرد. در هماهنگی با این تصمیم بحرین و سودان روابط خود با تهران را قطع و امارات متحده عربی نیز روابط خود را به سطح کاردار تنزل داد.
در یک سال اخیر حجم تنشهای ایران و عربستان به میزانی افزایش پیدا کرده که در چهار دهه اخیر بیسابقه بوده است. بحرین، سوریه، یمن، توافق هستهای، نفت، تعرض به دو نوجوان ایرانی، حج عمره، اعدام شیخ باقر النمر و حمله به مراکز دیپلماتیک عربستان در ایران از جمله این موضوعات بود که به فعالتر شدن گسلها میان تهران و ریاض دامن زده است.
اگرچه حمله به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری در مشهد، اقدامی احساسی بود و بلافاصله با واکنش تند رئیسجمهوری و دیگر مقامات ارشد نظام همراه شد، اما در تحلیل و تبیین حوادث قبل از این رخداد باید گفت که عربستانیها از مدتها قبل به دنبال طراحی سناریویای بودند که بتوانند ایران را مقصر سردی روابط دوجانبه جلوه دهند و اینطور وانمود کنند که ایران در امور داخلی دولتهای عربی مداخله میکند.
در واقع مرور رفتار سیاست خارجی عربستان پس از تحولات بهار عربی در سال 2011 تاکنون نشان میدهد که عملا عربستان هرگونه کانال گفتوگو با ایران را سد کرد و علاوه بر آن به کارشکنیهای روشن در توافق هستهای پرداخت. همزمان با حمایتهای مالی و معنوی از جبهه تروریستها در سوریه بر شرارههای بحران دمید.
گرچه گاه اظهارنظرهای پراکنده و مثبتی از سوی سعود الفیصل وزیر خارجه فقید و اخیرا جانشین او عادل الجبیر در مورد بهبود روابط با ایران زده میشد، اما در عمل عربستانیها به این تصمیم رسیدند که باید در مقابل ایران به نحو دیگری ایستاد. در این تصمیم عربستان سه سطح از متغیرها نقش دارد: داخلی، منطقهای و بینالمللی. در سطح داخلی روی کارآمدن ملک سلمان و تیم سیاسی امنیتی او که متعلق به جناح بازها در عربستان هستند، نقش مهمی در ذهنیت مقامات سعودی در تصمیمسازی و رفتار با ایران و محیط پیرامونیشان داشت. در سطح منطقهای حجم بحرانهای بهوجود آمده که منجر به خلق هزینه برای عربستان بدون در برداشتن نتیجه ملموسی شده بود، بیشترین نقش را در هیجانی و تهاجمیتر شدن سیاست خارجی عربستان داشت و سعودیها مدام در فرافکنی، ایران را عامل بیثباتی در منطقه قلمداد میکردند.
در سطح سوم یعنی بینالمللی نیز شکاف در رابطه با آمریکا و تغییر نگاه آمریکاییها و عدم تمایل به درگیر شدن در بحرانهای خاورمیانه سعودیها را به این نتیجه رساند که باید بدون همراهی با آمریکا، گلیم خود را از آب گل آلود خاورمیانه بیرون بکشند. بهخصوص که توافق هستهای و اراده آمریکاییها برای رسیدن به معامله هستهای با ایران نیز عربستانیها را در تصمیم خود قاطعتر ساخت. بنابراین این سه عامل، عربستان را به سمت این رفتار تهاجمی هدایت کرد. در این وضعیت سعودیها به دنبال بهانهای بودند تا بتوانند با مقصر جلوه دادن آن، توجیه خوبی برای ادامه سیاستهای خود و بهخصوص شکلدهی یک ائتلاف عربی-سنی داشته باشند.
نکته جالب توجه این بود که حملات تروریستی پاریس، افکار عمومی جهان را به این سمت هدایت کرد که همچون حملات یازده سپتامبر، عربستان عامل و منشأ بسیاری از این رفتارها است. این موضوع، عربستان را در تنگنا قرار داد. بهخصوص که روسیه و آمریکا نیز با شکلدهی به گفتوگوهای وین 1 و 2 در مورد سوریه بر مبارزه جدی با داعش تاکید کردند. این وضعیت مطلوب سعودیها نبود. بلافاصله مقامات آلسعود در یک حرکت ناگهانی طرح تشکیل ائتلاف سنی برای مبارزه با تروریسم را طراحی کردند که ترکیه در این معادله نقش اساسی ایفا میکرد. بهنظر میرسید که عربستان و ترکیه از سرکوب داعش در سوریه ناراضی هستند. بنابراین اردوغان رئیسجمهوری ترکیه در سفر چند روز پیش خود به ریاض در این خصوص به گفتوگو نشست. خروجی این تصمیمات اگرچه روشن نیست، اما همکاری بیشتر در سوریه و شکلدهی به یک پیمان عربی- سنی محتملترین تصمیمی بود که مقامات دو کشور بر آن تاکید کردند. 24 ساعت بعد از سفر اردوغان و در آغاز سال نو میلادی، وزارت کشور عربستان از اعدام 47 نفر به جرم اخلال در امنیت کشور خبر داد که شیخ نمر باقر النمر روحانی شیعی استان قطیف و شهر العوامیه از جمله این افراد بود که با واکنشهای تند در ایران همراه شد. موضوعی که بهنظر میرسید سعودیها منتظر آن بودند تا بلافاصله با بهرهبرداری از آن بر موج آن سوار شوند و روند تحولات را به سمتی که مدنظرشان بود، هدایت کنند. در واقع حمله به سفارت این بهانه را به دست سعودیها داد تا بلافاصله از موضع انفعال بهخاطر اعدام شیخنمر به موضع فعالانه و طلبکارانه تغییر جهت دهند. مرور این حوادث نشان میدهد که سعودیها به نوعی این سناریو را از مدتها قبل طراحی کرده بودند. بهخصوص که میدانستند اعدام روحانی شیعه که از مدتها قبل مقامات ایران درخصوص آن هشدار داده بودند، میتواند منجر به این واکنشها و اعتراضات شود. بنابراین با توجه به این بحران حادث شده و با توجه به فضای موجود، سعودیها در ادامه اقدامات کارشکنانه خود به دنبال چند موضوع خواهند بود:
1. هدایت بازیگران شورای همکاری خلیجفارس و اتحادیه عرب به سمت قطع روابط یا کاهش روابط سیاسی با ایران
2. تلاش برای اعاده حیثیت درخصوص ماجراهای سفارت از مجراهای دیپلماتیک بهخصوص در شورای امنیت سازمان ملل
3. شکلدهی به ائتلاف عربی-سنی بهخصوص در موضوع سوریه
4. به چالش کشیدن گستره بازی ایران در خاورمیانه بهخصوص در سوریه و یمن
5. فعالتر کردن لابیهای عربی در کشورهای اروپایی و بهخصوص در کنگره آمریکا برای طراحی طرحهای ضدایرانی بهخصوص همراستا با توافق هستهای.
در پایان باید گفت که اگرچه عربستان به دلیل ضعفهای امروزین جهان عرب که به شدت ضعیف، چند پاره و گسسته شده است، میتواند با قدرت مالی خود، به یارگیریهای سیاسی اقدام کند و پردهدری و شاخ و شانههای بیشتری بکشد، اما حجم بحرانهایی که امروز این کشور در گستره خاورمیانه با آن درگیر است، موضوعی نیست که بتواند به برتری عربستان در این روند بینجامد. بهخصوص که خلق هزینههای میلیارد دلاری در زمانی که این کشور باکسری شدید بودجه دست به گریبان است و داعش و فعالیتهای تروریستی هم به نوعی متوجه خودش شدهاند، موضوع را در نهایت برای تصمیمگیرندگان این کشور سختتر خواهد کرد.
از طرف سوم هم نباید این نکته را از نظر دور داشت که گسترش روابط ایران با اتحادیه اروپا خود موازنهای در این کارشکنی عربستانیها ایجاد خواهد کرد، بهخصوص که به نظر نمیرسد خود آمریکاییها نیز به دلیل توافق هستهای تمایلی برای همراهی با عربستان در دمیدن در این بحران و تصاعد آن.