گغتارهایی از آیت الله جوادی آملی و آیت الله فاضل لنکرانی به مناسبت ولادت امام حسن مجتبی(ع)
توصیه ویژه امام حسن(ع): هماکنون به فکر علم صحیح و عمل صالح باشید
گغتاری از آیت الله جوادی آملی
از وجود مبارک امام حسن مجتبی (سلام الله علیه) رسیده که «کونوا أوْعیة العلم و مصابیح الهدی» این نصیحت برای همه امت اسلامی سودمند است. این بیان آن است که شما ظرف دانش باشید و چراغ هدایت «کونوا أوْعیة العلم و مصابیح الهدی» بیان نورانی امیرالمؤمنین(علیه السلام) این است «انَّ هذه القلوب أوعیة فخیرها أوْعٰاها» یعنی این دلها ظروف معارف است شما در این دل جز معرفت الهی و احکام و حکم حق چیزی قرار ندهید، دلها ظرف علوم است و وجود مبارک امامحسن(سلام الله علیه) فرمود: شما ظرف دانش باشید نگذارید در جان شما غیر دانش چیزی رسوخ کند و برای اینکه این علم نافع باشد فرمود چراغ هدایت باشید.
علم نافع علمی است که هم به حال خود انسان سودمند باشد هم به حال جامعه؛ علم چند قسم است بعضی از علوم اصلاً نافع نیست، ضار است نظیر سحر و شعبده و جادو و امثال اینها که اینها علوم سودمند نیستند، بعضی از علوماند که نافعاند، سودمندند، ولی چون در جان ننشستهاند و شخص عالم به آن علم عمل نکرده است از علم خود استفاده نمیبرد این علم برای او نافع نیست و وجود مبارک رسول گرامی (علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثّناء) به خدا پناه میبردند از علمی که نافع نباشد «نعوذ بالله من علم لا ینفع»، بعضی از علوماند که نافع اند و شخص عالم به آنها عمل میکند وجود مبارک امام مجتبی به ما فرمود علم نافع فراهم بکنید، یعنی علمی که ذاتاً سودمند است و شما هم از او بهره میبرید. لذا فرمود: «کونوا اوعیة العلم و مصابیح الهدی» یعنی ظرف دانش و چراغ هدایت باشید وقتی انسان چراغ هدایت قرار میگیرد که دارای علمی باشد که آن علم سودمند است و به علم خود هم عمل بکند.
وجود مبارک امام حسن مجتبی امام دوم ما(سلام الله علیه) یک روز بچههای خودش و برادرزادههای خودش را در یک مجلس خانوادگی جمع کرد به آنها فرمود: «إنّکم صِغار قومٍ و یوشک أن تکونوا کبار قومٍ آخرین» فرمود فرزندان من! بچههای من! برادرزادههای من! شما امروز بچهاید ولی در آینده نزدیک بزرگ این شهرید، بزرگ این کشورید، بزرگ این مملکت هستید، بکوشید که برای بزرگیتان بزرگوارانه قدم بردارید، ببینید امام به امامزادهها چطور سفارش میکند، فرمود: «إنّکم صِغار قومٍ و یوشک أن تکونوا کبار قومٍ آخرین» انسان باید از کودکی خودش را اصلاح کند. اگر انسان از کودکی در مسیر صحیح حرکت کرد، حرف بد یاد نگرفت ، حرف بد نزد، اگر خواست شوخی کند، و حرف طنز بزند، مواظب حد شوخی باشد، با یکدیگر شوخی کردن، وقار را کم میکند، کم کم ـ خدای ناکرده ـ نگرانی ایجاد میکند، انسان نشاط را با درایت باید مدیریت کند به هر تقدیر سفارش وجود مبارک امام حسن مجتبی(سلام الله علیه) به پسران خود و به برادرزادههای خود همین بود که فرمود: «إنّکم صِغار قومٍ و یوشک أن تکونوا کبار قومٍ آخرین» هماکنون به فکر علم صحیح و عمل صالح باشید!!
امام حسن مجتبی(ع): من هم محتاج خدا هستم پس هیچ نیازمندی را رد نمی کنم
گفتاری از آیت الله جواد فاضل لنکرانی
«قیل له : لأی شیء لا نراک ترد سائلا وان کنت علی ناقة ؟ فقال علیه السلام : انی لله سائل ، وفیه راغب وانا استحیی أن اکون سائلا وأرد سائلا ، وان الله عودنی عادة أن یفیض نعمه علی وعودته أن أفیض نعمه علی الناس فأخشی إن قطعت العادة أنی منعنی العادة»
به حضرت عرض شد چرا شما هرگز نیازمندی را نا امید بر نمی گردانید، اگر چه سوار بر شتر باشید؟ فرمود: خود من هم محتاج و نیازمند درگاه خداوند هستم و دوست دارم که خداوند مرا محروم نگرداند و شرم دارم در حالی که نیازمند هستم، نیازمندان را نا امید کنم. عادت خداوند این است که نعمتهایش را بر من ارزانی بدارد و عادت من هم این است که نعمتهایش را به بندگانش عطا کنم و می ترسم که اگر از این عادت خود دست بردارم خداوند هم دست از عادت خود بردارد.
«لأی شیءٍ لا نراک تردّ سائلا»، برای چه ما هر وقت میبینیم کسی سراغ شما میآید و چیزی از شما میخواهد شما رد نمیکنید؟ «فأجاب»، ببینید چه جوابی میدهد؟ حالا اگر افراد معمولی بخواهد جواب بدهند یک جوابهای معمولی مطابق با ذهن معمولی خود ما داده میشود، گاهی اوقات میگوئیم مثلاً میخواهیم جنبهی پدری کنیم؟ کمک به هم نوعماست، این هم انسان و من هم انسان هستم چرا من سیر و او گرسنه باشد؟ روی ترحم و دلسوزی است که البته اینها هم بد نیست!
ولی تحلیل ما از کمک کردن به دیگران در همین دایرهها دور میزند اما ببینید امام حسن(ع) چه فرموده؟ فرموده «إنی لله سائلٌ و فیه راغب»، عرض میکند من خودم نسبت به خدا سائلم، یعنی خودم یکی از سائلین هستم و نسبت به خدا امید و رغبت دارم «و أنا استحیی أن أکون سائلاً و أردّ سائلا»، من حیا میکنم که خودم سائل باشم ولی در عین حال سائلی را رد کنم.
حالا عمده این جمله است «و إن الله عوّدنی عادتاً أن یفیض نعمه علیه و عوّدته أن أفیض نعمه علی الناس» خدا یک عادتی داده که نِعَمش را به من جاری کرده و من هم این چنین با خدا برخورد کردم که نعم خدا را بر مردم جاری کنم، یعنی آنچه انسان به دیگری میدهد فکر نکند مال خودش هست، فکر نکند برتری نسبت به او دارد، بلکه او را بندهی خدا بداند و بداند که ارادهی خدا و طلب خدا در این است که انسان این کار را انجام بدهد و به عبادش برسد.
همانطور که خدا نعمش را بر انسان افاضه میکند تخلّق به اخلاق الهی این است که این انسان هم در حدّ محدود خودش این نعم را به سایر بندگان برساند، این کجا و آن تحلیلهای ضعیف دیگری که عرض شد کجا؟ نه ترحم در آن هست نه دلسوزی است و نه قوم و خویش بودن و همنوع بودن و هم لباس بودن است! خدا این کار را میکند من هم میخواهم تا یک اندازهی ضعیفی فعلم فعل خدا شود، بعد حضرت میفرماید: «فأخشی إن قطعت العادة أن یمنع العاده» اگر من این را ترک کنم خوف این را دارم که خدا هم لطفش را از من دور کند و من را از آن ممنوع کند.