شب چهارم شب حضرت حر و دو طفلان حضرت زینب سلام الله علیهافقط پشیومنی کافی نیست، باید جبران کنی، اگه گناه کردی، امشب توبه کردی، باید جبران گناهت رو بکنی، #حُر جبران کردحر وقتی دید امام حسین علیه السلام او را پذیرفته یه کاری کرد،چه کاری کرد؟به آقا حضرت ابوالفضل علیه السلام گفت بیا دست منو بگیر ببر کنار خیمه ی زینب، به زینب بگو حر آمده معذرت خواهی بکنه، منو قبول کن.ابوالفضل العباس آمد تو خیمه ی زینب سلام الله علیها، خواهر جان! حر اومده برا معذرت خواهی، دل تو و بچه ها رو لرزونده.حر مشمول دعای عقیله العرب شد...حالا اومده پیش آقا، آقا اجازه بده برم میدان، اول پسرش رو فرستاد، یعنی حسین همه زندگیم رو در راهت میدم، آدم جوانش رو بده، می خواست داغم ببینه برا حسین، فقط جوونش رو نده،می خواست قبل از اینکه جان بده، جیگرش یه ذره برا امام حسین کباب بشه، حسین جان اجازه بده پسرم رو بفرستم، بعضی نقل ها میگه غلامش فرستاده شد، پسرش رفت، نوبت خودش شد، جنگ نمایانی کرد، خطبه خوند، یه کاری کرد وقتی رو زمین افتاد، دیدن ابی عبدالله رفت بالا سرش، ای قربون تو آقا برم، ببین برگشتن، توبه کردن، جبران کردن عاقبت به خیری میاره، عاقبت از این بهتر، نگاه کرد دید حسین سرش رو از رو خاک برداشت، اصل روضه اینجاستاما درست نمیتونه ببینه، چشم حُر پر از خونِ، فرقش شکافته، یاالله، ابی عبدالله شروع کرد با دستمال چشمش رو پاک کردن، پیشونیش رو پاک کرد ...