به عنوان نمونه در جلسه ۱۰ مهر ماه ۱۳۰۵ در باره جایگاه مجلس میگوید:
«ایران مرکز ثقل تمام اموراتش، مجلس شورای ملی است.»
در جلسه ۱۲ مهر ۱۳۰۱در برابر کارهای خلاف قانون رضاخان، خطاب به نمایندگان مجلس، جایگاه مجلس را متذکر شده و میگوید:
… «مگر شما ضعف دارید؟ چرا حرف نمیزنید و دل خودتان را میلرزانید؟… ما که از رضاخان ترسی نداریم. چرا حرف خودمان را در پرده بگوئیم؟
باید بدون ترس و بیپرده گفت:ما که قدرت داریم سلطنت را تغییر بدهیم، قدرت داریم رئیس الوزراء را عزل کنیم، رضا خان را هم تغییر میدهیم…. هر وقت تصمیم بگیریم، هر کاری میتوانیم بکنیم. همین الآن تصمیم بگیرید، رئیس الوزراء را بخواهید، استیضاح کنید، عزلش کنید برود پیکارش، رضاخان هم همین طور. برود توی خانهاش بنشیند. دیگر چرا در پرده میگوئید؟ حکومت نظامی و چه و چه؟ اینها اهمیت ندارد…
آقایان! درمقابل قدرتی که مجلس شورای ملی دارد، هیچ چیز نمی تواند ایستادگی و مقاومت کند…آقایانی که این جا نشستهاند به منزله سی کرور نفوس هستند و همه گونه قدرت دارند، عزل کنند،نصب کنند… در مملکت مشروطه هیچ کس، در هیچ امری با مجلس نمیتواند مقاومت بکند…»
همانگونه که شهید مدرس گفته است، قدرت مجلس نه از نام و ساختمان و میز و صندلی آن، بلکه ناشی از نمایندگانی است که ملت انتخاب کردهاند.
شهید مدرس در جلسه ۲۲ امرداد ۱۳۰۵ در مخالفت با فردی که توسط جان محمدخان فرمانده لشکر خراسان از صندوق انتخابات در آمده بود، سخت با دخالت نظامیها در امور غیر مرتبط با وظایف ذاتی آنان، سخن گفته و میفرماید:
«اما شاهزاده را بنده با انتخاباتش مخالفم. زیرا علت عمده انتخاب شاهزاده را، امیر لشکر خراسان میدانم و این اشکالات و مخالفتهائی که بنده با اعتبارنامهها کردهام و بعد هم خواهم کرد، تمامش منتهی به یک چیز است:
دوسال، سه سال مملکت، یک جنبه غیرعادی داشت. عدلیهاش نظامی بود، امنیهاش نظامی بود. حاکمش نظامی بود. امین مالیهاش هم نظامی بود، ولی آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
از روز ختم مجلس مؤسسان، عدلیه، عدلیه است و امنیه، امنیه است و حاکم، حاکم است.
نظامی هم باید تفنگش را دست بگیرد و برود در سربازخانه… بعضی نقطهها یا باورشان نیامد یا عمل نکردند، از جمله انتخاب این شاهزاده ایرج میرزا است، که گر چه سلمان عصر است، و خیلی هم آدم خوبی است، ولی علت تامه انتخابش، جان محمدخان است و باطل است، بواسطه این که نظامی است و بنده به شما میگویم:
اگر هزار سال دیگر هم عمر مشروطه باشد و جان محمدخان در مشهد نباشد، شاهزاده انتخاب نمیشود، سابق هم نشد، علت تامهاش همان است.
اما من خیلی دوست می دارم که شاهزاده حاکم خراسان بشود، چون خیلی خوب آدمی است. این مخالفتهای من، مربوط به شخص نیست، شخص خوب است، سر جای خودش*»…
به سنت سلف صالح بازگردیم و از قانون و حقوق اساسی مردم تخطی نکنیم و سخنی نگوئیم که هم به منافع و مصالح میهن و ملت آسیب برساند و هم خدای ناکرده، به وجهه نیروهای نظامی کشور که حافظان مرزهای ایران و امنیت مردم هستند و در جنگ تحمیلی از این مرز و بوم با تمام وجود دفاع کرده و شهیدان و مصدومان فراوان دادهاند و فداکاریهای آنان مورد تقدیر و سپاس همه ایرانیهای میهن دوست و منصف قرار دارد،خللی وارد آید.