معاون ستاد کل نیروهای مسلح: ایران اژدری ساخته که آمریکا هم تکنولوژی آن را ندارد

معاون آماد و پشتیبانی و تحقیقات صنعتی ستاد کل نیروهای مسلح گفت: سردار همدانی برای کمک به مردم سوریه نیروی پشتیبانی جهت رفع نیازمندی‌های مردم سوریه تشکیل و جوانان سوریه از ایشان به عنوان ناجی سوریه نام می‌بردند.

سردار محمد عبداللهی در مراسم گرامیداشت سردار شهید همدانی که در حسینیه حضرت اباالفضل (ع) سپاه قدس گیلان با بیان اینکه سردار همدانی الگوی ایستادگی و مقاومت بود، اظهارکرد: در زمانی که سوریه با حضور نیروهای داعشی وضعیت بدی پیدا کرد، کسی که می‌توانست هم فعالیت مستشاری کند و هم نیروهای مردمی سوریه را سامان بخشد، سردار همدانی بود.

سردار عبداللهی با اشاره به اینکه سردار همدانی نیروهای دفاع الوطنی را در سوریه تشکیل داد، افزود: مجموع کارهای این شهید بزرگوار باعث شد که محور مقاومت تقویت شود و نجات پیدا کند.

وی با بیان اینکه سردار همدانی برای کمک به مردم سوریه و رفع نیازمندی‌های مردم سوریه نیروی پشتیبانی تشکیل داد، گفت: مردم و جوانان سوریه به قدری به سردار همدانی علاقه داشتند که از ایشان به عنوان ناجی سوریه نام می‌بردند.

معاون آماد و پشتیبانی و تحقیقات صنعتی ستاد کل نیروهای مسلح با تاکید بر اینکه نیروهای داعشی همان رفتارهای یزیدیان را انجام می‌دهند، گفت: یزیدیان اسلام داعشی‌ها هستند و سرکرده داعش گفته است که با تصرف شام مجسمه یزید را در حالی که سر امام حسین(ع) را دردست دارد، قرار می‌دهد.

عبداللهی با اشاره به اینکه هنوز هم می‌توان ندای یاری طلبی امام حسین(ع) را لبیک گفت، تصریح کرد: شهادت سردار همدانی همان شهادت شهدای کربلاست.

وی با تاکید بر اینکه اگر به وضعیت ناامن کشورهای اطراف ایران نگاهی بندازیم، متوجه شرایط کشورمان می‌شویم، افزود: امنیت موجود در کشور مرهون فداکاری‌های شهداست.

معاون آماد و پشتیبانی و تحقیقات صنعتی ستاد کل نیروهای مسلح به پیشرفت‌های مختلف کشورمان در عرصه‌های نظامی و اقتصادی اشاره کرد و گفت: در سایه امنیتی که شهدا برای ایران اسلامی فراهم کرده اند، دانشمندان ما می توانند کارهای علمی و تحقیقاتی انجام دهند.

سردار عبداللهی با اشاره به اینکه اگر آمریکایی‌ها لحظه‌ای فکر کنند که می‌توانند با ایران مقابله نظامی کنند، درنگ نمی‌کنند، بیان کرد: قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی اجازه، اجرای گزینه روی میز مورد ادعای آمریکایی‌ها را از آنان گرفته است.

وی خاطرنشان کرد: امروز در تمام سامانه‌های دفاعی، زمینی، دریایی و هوایی جمهوری اسلامی ایران به جایی رسیده که کشورهای مختلف درخواست این تجهیزات و تکنولوژی را از ما دارند و تقریباً هر روز با این درخواست‌ها مواجه هستیم.

معاون آماد، پشتیبانی و تحقیقات صنعتی ستاد کل نیروهای مسلح با بیان اینکه ایران اسلامی توانست در عرصه دریا، اژدری را بسازد که تنها روسیه این تکنولوژی را دارد، افزود: حتی آمریکا نیز این تکنولوژی را ندارد و کسی فکر نمی‌کرد به این توانمندی برسیم.

بازشناسی عبرت‌های عاشورا برای امروز


 

اگر روحیه بسیجی کنار برود

 
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای براساس "بینشی قرآنی" جایگاهی والا برای تاریخ قائل هستند: «اگر تاریخ یک چیز اصلی نبود، قرآن با این عظمت- که اصلاً برنامه‌ی انسان‌سازی و برنامه‌ی بشریت است - تاریخ را وارد خودش نمی‌کرد... بنابراین، تاریخ مهم است.»(۱۳۷۰/۱۱/۰۸)

در این بینش "درس و عبرت‌گیری" از تاریخ مسئله‌ی اصلی است: «قرآن به ما می‌گوید: نگاه کنید و از گذشته‌ی تاریخ، درس بگیرید... قرآن‌که صادق مصدِّق است، ما را به عبرت گرفتن از تاریخ دعوت می‌کند.»(۱۳۷۵/۰۳/۲۰) این نگاه به تاریخ بر پایه مهم تغییر نیافتن "جبهه‌بندی‌های اصلی بشر" در طول تاریخ متکی است: «رنگ‌های زندگی عوض می‌شود، روش‌های زندگی عوض می‌شود؛ اما پایه‌های اصلی زندگی بشر و جبهه‌بندی‌های اصلی بشر، تغییری پیدا نمی‌کند.»(۱۳۷۹/۰۱/۰۲)

لازمه‌ی عبرت‌گیری از تاریخ "دغدغه داشتن نسبت به آینده" است. می‌توان با استخراج و فهمِ عمیق درس‌ها و عبرت‌ها، ضمن شناخت نقش خود، نسبت به وظایف خود آگاه شد: «در تاریخ چیزی هست که اگر بخواهیم از آن عبرت بگیریم، باید دغدغه داشته باشیم. این دغدغه، مربوط به آینده است... تاریخ یعنی من و شما... ببینیم در کدام قسمتِ داستان قرار گرفته‌ایم. بعد ببینیم کسی که مثل ما در این قسمت قرار گرفته بود، آن روز چگونه عمل کرد که ضربه خورد؟ مواظب باشیم آن طور عمل نکنیم.»(۱۳۷۵/۰۳/۲۰)

یکی از اصلی‌ترین وقایع تاریخی که با نگاهِ درس آموزی و عبرت‌گیری از سوی رهبری مورد توجه قرار گرفته ماجرای "قیام امام حسین‌علیه‌السلام " ‌و نهضت عاشوراست. در بحث عبرت‌های عاشورا، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای سؤالی مهم و بنیادین را مطرح می‌کنند: «ببینیم چه شد که پنجاه سال بعد از درگذشت پیغمبر صلوات‌اللَّه‌و‌سلامه‌علیه، جامعه اسلامی به آن حدّی رسید که کسی مثل امام حسین علیه‌السلام، ناچار شد برای نجات جامعه اسلامی، چنین فداکاری‌ای بکند؟... آن جامعه‌اسلامی، چه آفتی پیدا کرد که کارش به یزید رسید؟»(۱۳۷۱/۰۴/۲۲)
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/21591/C/13910902_0121591.jpg
مجموعه پوستر«عبرت‌های عاشورا»
رهبر انقلاب به قربانگاه رفتن امام حسینعلیه‌السلام پنجاه سال بعد از درگذشت پیغمبرصلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم و حاکم شدن شخصی چون یزید بر جامعه‌ی اسلامی را نتیجه‌ی یک بیماری در جامعه‌ی آن زمان دانسته و شناخت این بیماری و آفت را برای جامعه‌ی اسلامیِ امروز ایران فوری‌تر از سایر درس‌ها و عبرت‌های عاشورا می‌دانند: «اگر بیماری‌ای وجود دارد که می‌تواند جامعه‌ای را که در رأسش کسانی مثل پیغمبراسلام و امیرالمؤمنین علیهما‌السلام بوده‌اند، در ظرف چند ده سال به آن وضعیت برساند، این بیماری، بیماری خطرناکی است و ما هم باید از آن بترسیم... جامعه ما خیلی باید مواظب باشد که به آن بیماری دچار نشود. عبرت، این‌جاست! ما باید آن بیماری را بشناسیم؛ آن را یک خطر بزرگ بدانیم و از آن اجتناب کنیم. به‌نظر من این پیام عاشورا، از درس‌ها و پیام‌های دیگر عاشورا برای ما امروز فور‌ی‌تر است.»(۱۳۷۱/۰۴/۲۲)

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دو عامل را به عنوان عوامل اصلی این گمراهی معرفی کرده‌اند: «دو عامل، عامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی است: یکی دورشدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. فراموش کردن خدا و معنویت؛ حساب معنویت را از زندگی جدا کردن... دوم «واتّبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوت‌رانی‌ها رفتن؛ دنبال هوس‌ها رفتن و در یک جمله: دنیاطلبی. به فکر جمع‌آوری ثروت، جمع‌آوری مال و التذاذ به شهوات دنیا افتادن. این‌هارا اصل دانستن و آرمان‌ها را فراموش کردن. این، درد اساسی و بزرگ است. ما هم ممکن است به این درد دچار شویم.»(۱۳۷۱/۰۴/۲۲)

رهبر انقلاب اسلامی حفظ ارزش‌ها را ضامن دوامِ نظام امامت دانسته و از بین رفتن ارزش‌ها، فراموشی آرمان‌ها و انزوای جوانان مومن را زمینه‌ساز انحراف و گمراهی می‌دانند: «اگراین ارزش‌ها را نگه داشتید، نظام امامت باقی می‌ماند. آن وقت امثال حسین‌بن‌علی علیه‌الصّلاة والسّلام، دیگر به مذبح برده نمی‌شوند. اما اگر این‌ها را از دست دادیم چه؟ اگر روحیه‌ی بسیجی را ازدست دادیم چه؟ اگربه جای توجه به تکلیف و وظیفه و آرمان الهی، به فکر تجملات شخصی خودمان افتادیم چه؟ اگر جوان بسیجی را، جوان مؤمن را، جوان بااخلاص را درانزوا انداختیم و آن آدم‌پرروىِ افزون‌خواهِ پرتوقّعِ بی‌صفاىِ بی‌معنویت را مسلط کردیم چه؟ آن‌وقت همه چیز دگرگون خواهد شد... باید در مقابل انحرافی که‌ ممکن است دشمن بر ما تحمیل کند، بایستیم. پس، عبرت‌گیری از عاشورا این است که نگذاریم روح انقلاب در جامعه منزوی و فرزند انقلاب گوشه‌گیر شود. عده‌ای مسائل را اشتباه گرفته‌اند.»(

اوباما استراتژیست بهتری است یا پوتین؟


استفان والت در مقاله ای در فارن پالسی با مقایسه عملکرد اوباما و پوتین بررسی کرده که کدامیک ابر استراتژیست بهتری است؟

استفات والت

این البته سؤال دقیقی نیست، زیرا هر دو تا حدی به گزارش‌های اطلاعاتی و توصیه‌های مشاوران معتمد تکیه می‌کنند و تنها به قضاوت خودشان تکیه نمی‌کنند. بنابراین، هر ارزیابی از عملکرد نسبی آنها تا حدی ارزیابی آنها به علاوه‌ی مشاوران سیاست خارجی‌شان است. با این وجود، مسئولیت نهایی با اینهاست و ورود اخیر روسیه به سوریه باعث شده است تا افراد زیادی به این فکر کنند که روسیه بار دیگر کاخ سفید را دور زده است و شکست داده است.

آیا واقعاً اوضاع به همین شکل است؟ آیا افسر سابق ماهر کاگ‌ب توانسته است مچ استاد سابق حقوق و فعال مدنی را بخواباند؟ روند اخیر اوضاع چه چیزی را درباره‌ی قابلیت هر دو کشور برای ایجاد و پیاده‌سازی یک سیاست خارجی کارآمد نشان می‌دهد؟

روشی برای پاسخ به این سؤال، بررسی‌ای گسترد‌تر از عملکرد دو کشور در هفت سال گذشته است. کارنامه‌ی پوتین برای مدتی به نظر خوب می‌رسید: اقتصاد روسیه تا 2012 به لطف قیمت بالای نفت و کالا رشد سریعی داشت، وارد سازمان تجارت جهانی شد، و «ریست» باعث شد تا روابط مسکو و واشنگتن تا حدی به مسیر دوستی بازگردد. اما کارنامه‌ی کلی پوتین از آن به بعد چندان خیره‌کننده نیست: اقتصاد روسیه در رکودی جدی به سر می‌برد، در حالی که اقتصاد آمریکا در حال حرکت آهسته به جلو است. به این نکته توجه کنید: تولید ناخالص داخلی روسیه در سال 2014 کمتر از دو تریلیون دلار بود، بنابراین در طول شش سال گذشته اقتصاد آمریکا به اندازه‌ای بزرگ‌تر از کل اقتصاد روسیه رشد کرده است. اقتصاد آمریکا بسیار متنوع‌تر، و مقاوم‌تر هم هست.

در کنار این، ایالات متحده در هفت سال گذشته هیچ متحد کلیدی‌ای را از دست نداده است و روابطش با بعضی کشورها نظیر هند و ویتنام، به شکل محسوسی بهبود یافته اتس. روسیه و چین بیشتر از قبل همکاری می‌کنند اما به سختی بتوان آنها را متحد هم نامید، در حالی که بحران اوکراین، به شدت به روابط روسیه با اروپا ضربه زده و روسیه را از عضویت در جی-8 محروم کرده است. آمریکا به تازگی قرارداد تجاری عظیمی با مجموعه‌ای از شرکای آسیایی امضا کرد، در حالی که تلاش‌های پوتین برای ایجاد «اتحادیه‌ی اقتصادی اوراسیا» عمدتاً بی‌نتیجه مانده است. این که پوتین احساس کرد باید رژیم اسد را نجات دهد، نشان می‌دهد که موقعیت کلی‌اش در خاورمیانه چندان جالب نیست.

در عوض، با وجود برخی اصطکاک‌ها، آمریکا همچنان روابطی نزدیک با اسراییل، مصر، عربستان سعودی، کویت، اردن، بحرین و امارات دارد، و رابطه‌ی فجیع با رقیب قدیمی‌اش ایران نسبتاً پیشرفت داشته است. در مجموع، قاعدتاً ترجیح می‌دهید از طرف آمریکا وارد بازی شوید، و هر ارزیابی عادلانه‌ای، باید به اوباما و تیمش برای تلاش در ساخت روابط مفید و اجتناب از باتلاق‌های پرهزینه‌ای که جورج دبلیو بوش و نئوکان‌هایش فوری و بی‌خیالانه در آنها شیرجه زدند، امتیاز داد.

و همچنان، سخت بشود از این برداشت اجتناب کرد که پوتین از موقعیت ضعیف‌تر، بازی بهتری از اوبامای با موقعیت برتر انجام داده است. چنین برداشتی تا حدی به این دلیل است که اوباما چند خرابکاری سیاست خارجی را به ارث برده است و رها کردن پروژه‌های شکست خورده، بدون متهم شدن به عقب‌نشینی، کار آسانی نیست. اشتباه اصلی اوباما این بود که در این راه، به اندازه‌ی کافی پیش نرفت: باید سریع‌تر از این افغانستان خارج می‌شد، و اصلاً نباید دنبال تغییر رژیم در لیبی می‌رفت. در عوض، روسیه در نگاه اول به نظر موفق می‌رسد، زیرا نسبت به گذشته، نقش فعال‌تری بازی می‌کند. با در نظر گرفتن وضعیت روسیه در 1995 یا حتی 2000، اصلاً وضعیت دیگری نمی‌شود تصور کرد.

اما پوتین یک کار درست انجام داده است: هدف‌های ساده‌ای را دنبال کرده است که نسبتاً به سادگی در دسترس بودند، و این با توجه به قدرت معتدل روسیه انجام شده است. در اوکراین، او یک هدف اصلی داشت: جلوی نزدیک شدن به اتحادیه‌ی اروپا و عضویتش در اتحادیه و همچنین ناتو را بگیرد. پوتین علاقه‌ای نداشت که کل اوکراین را دوباره ضمیمه‌ی روسیه کند یا آن را مستعمره‌ی روسیه کند، و تعارض منجمدی که فعلاً وجود دارد، برای دستیابی به این هدف کافی است. دسترسی به این هدف سلبی خیلی سخت نبود، زیرا اوکراین فاسد، چندپاره، و همسایه‌ی روسیه بود. این ویژگی‌ها به پوتین کمک کرد تا نیاز به استفاده‌ی کمی از زور داشته باشد، و باعث شد دیگران برای پاسخ دادن به روسیه بدون تشدید درگیری، که به پیروزی‌شان منجر نمی‌شد، کار سختی داشته باشند.

اهداف پوتین در سوریه هم به همین اندازه ساده، واقع‌گرایانه، و همگام با ابزارهای محدود روسیه هستند. او می‌خواهد رژیم اسد را به شکل موجودیت سیاسی معناداری حفظ کند تا مسیری برای نفوذ روسیه و بخشی از هر توافق سیاسی در آینده باشد. پوتین نمی‌خواهد سوریه را فتح کند، علوی‌ها را به کنترل کامل در کشور برساند، داعش را شکست دهد، یا تمام نفوذ ایران را از بین ببرد. قطعاً به دنبال رویای دون کیشوت‌وار ایجاد دموکراسی در سوریه هم نیست. ورود محدود نیروی هوایی روسیه و تعداد معدودی «داوطلب» احتمالاً برای نجات اسد از شکست کافی باشد، مخصوصاً اگر آمریکا و دیگران در نهایت رویکردی واقع‌گرایانه‌تر به جنگ سوریه اتخاذ کنند.

در عوض، اهداف آمریکا در هر دوی این جنگ‌ها، ترکیبی از تخیل و تناقض راهبردی بوده است. در اوکراین، ترکیبی آشنا از خیالباف‌های نئوکان( مثل ویکتوریا نولاند، معاون وزیر خارجه) و مداخله‌گرایان لیبرال، خودشان را متقاعد کردند که توافق اوکراین با اتحادیه‌ی اروپا، اقدامی خالصانه است که هیچ کس نمی‌تواند نظر سوئی درباره‌ی فایده و بی‌طرفی‌اش داشته باشد. در نتیجه، آنها هیچ تصوری نداشتند که مسکو به بازی سیاست واقعی ادامه می‌دهد و به کل ماجرا نظری دیگر خواهد داشت. درجه‌ای از ریاکاری و نابینایی هم اینجا وجود داشت؛ روسیه صرفاً به همان سبکی رفتار کرد که آمریکا خیلی وقت پیش در مورد نیم‌کره‌ی غربی رفتار کرده بود، اما مقامات آمریکایی به نحوی موفق شدند هشدارهای واضح مسکو را نادیده بگیرند. علاوه بر این، اهداف اصلی غرب، ایجاد دولتی دموکراتیک و کارا در اوکراین، از همان آغاز هدفی قابل تحسین اما به شدت دشوار بود، در حالی که هدف بسیار محدودتر پوتین، پیشگیری از عضویت اوکراین در ناتو، نسبتاً هدفی ساده بود.

واضح است که سیاست آمریکا در سوریه از این هم بدتر بوده است. از وقتی شورش شروع شد، واشنگتن بیهوده به دنبال اهدافی دشوار و متناقض بوده است. آمریکا می‌گوید اسد باید برود، اما نمی‌خواهد هیچ گروه جهادی‌ای(تنها کسانی که واقعاً با اسد می‌جنگند) جانشین او شود. آمریکا می‌خواهد داعش را تضعیف و نابود کند، اما می‌خواهد گروه‌های در نبرد با داعش نظیر جبهه النصره موفق نشوند. آمریکا در مواجهه با داعش به رزمنده‌های کرد تکیه می‌کند، اما می‌خواهد از ترکیه هم کمک بگیرد و ترکیه با هر گامی که شاید آتش ناسیونالیسم کردی را شعله‌ور کند، مخالف است. در نتیجه، آمریکا بیهوده به دنبال شورشیانی سوری بوده است که قابل توجیه باشند( همان «میانه‌رو»های غیرقابل کشف) و همچنان غیر از تعدادی انگشت‌شمار پیدا نکرده است. غیر از خواست رفتن اسد، چشم‌انداز بلندمدت آمریکا برای سوریه هیچ وقت واضح نبوده است. با این همه مسیر در هم، آیا واقعاً عجیب است که اقدامات پوتین به نظر قوی می‌آیند و اوباما سردرگم به نظر می‌رسد؟

تفاوت تا حدی ساختاری است: از آنجا که روسیه بسیار ضعیف‌تر از آمریکاست( و با گذشت زمان حتی ضعیف‌تر هم خواهد شد)، مجبور است دقت بیشتری به بازی داشته باشد و تنها اهداف حیاتی‌ای را دنبال کند که با هزینه‌ای کم به دست می‌آیند. آمریکا منابع بسیار بیشتری برای برخورد با مسائل جهانی در اختیار دارد، و موقعیت ژئوپلتیک خوبش باعث می‌شود از بیشتر پیامدهای اشتباه‌هایش مصون بماند. به این اضافه کنید که نئوکان‌ها و مداخله‌گرایان لیبرال علاقه دارند که باور کنند گسترش کلمه‌ی مقدس «آزادی» در سراسر جهان امری لازم و آسان است که پیامدهای ناخواسته یا مقاومتی جدی در پی نخواهد داشت. این دو به این معنی است که دستور تهیه‌ای برای مجموعه‌ای از طرح‌های به شدت جاه‌طلبانه اما بدون منابع کافی در اختیار خواهید داشت. نیازی به ذکر این نکته نیست که این وضعیتی بی‌نقص برای شکست‌های متوالی است.

به بیان دیگر، پوتین موفق‌تر به نظر می‌رسد، زیرا اهدافش با منابع محدودش متناسب هستند. پوتین از هژمونی آمریکا زیاد گلایه می‌کند، اما سخنرانی پرطمطراقی از او درباره‌ی تقدیر روسیه برای اعمال «رهبری» بر سرتاسر کره‌ی زمین نخواهید شنید. قدرت آمریکا و امنیت ژئوپلتیک اساسی‌اش، به رهبرانش اجازه می‌دهد اهدافی جاه‌طلبانه وضع کنند که دسترسی به اکثر آنها برای امنیت یا موفقیت آمریکا حیاتی نیست. گهگاه، دیپلماسی آمریکا علیرغم عملکردمان به نتیجه می‌رسد( مثلاً توافق با ایران، توافق تجاری پاسیفیک، ...)، اما اغلب ما را به تعارض‌ها و پیچیدگی‌هایی می‌کشاند که نه می‌توانیم در آنها پیروز شویم، و نه می‌توانیم آنها را کنار بگذاریم.

در نهایت، چه کسی استراتژیست بهتری است؟ از یک طرف، اوباما حسی زیربنایی از واقع‌گرایی دارد و می‌فهمد که منافع آمریکا در خیلی جاها محدود است. ضمناً درک می‌کند که ظرفیت ما برای دیکته کردن خروجی‌ها به همان اندازه محدود است، مخصوصاً هنگامی که پای مسائل پیچیده‌ی مهندسی اجتماعی در جوامع چندپاره و بسیار متفاوت از جامعه‌ی خودمان در میان باشد. به بیان دیگر: ملت‌سازی هزینه‌ی زیادی دارد، به شدت سخت است، و تا حد زیادی لازم نیست. اما اوباما باید تشکیلات سیاست خارجی‌ای را هدایت کند که به «رهبری جهانی» معتاد است(گهگاه با این هدف که کاری برای خود دست و پا کند) و با حزب اپوزیسیونی روبه‌رو است که از هر «بی‌عملی»ای بیزار است، حتی وقتی جایگزین پیشنهادی‌اش پرت و پلا باشد.

در طرف مقابل، پوتین عملکرد بهتری در رابطه با تناسب اهدافش با منابع موجود دارد، که یکی از نشانگرهای اصلی یک استراتژیست خوب است. ضعف او این است که همه‌ی آنها کوتاه‌مدت و اساساً دفاعی است. به جای تعقیب برنامه‌ای که شاید قدرت و موقعیت روسیه در در بلندمدت بهبود بخشد، او اقداماتی انجام می‌دهد که برای پیشگیری از سقوط جایگاه جهانی روسیه طراحی شده‌اند.

بیایید آن را مساوی اعلام کنیم. بازنده‌های واقعی، مردم بدشانس اوکراین، روسیه و خیلی جاهای دیگر هستند

ایران پس از رفع تحریم از اقتصادهای برتر جهانی خواهد شد/مطالعات گسترده چینی ها از نیاز بازار ایران


اقتصاددان برجسته چینی استفاده از تجارب چین را برای گذر از رکود اقتصادی به مقامات ایرانی توصیه کرده و از مراحل رشد و توسعه اقتصادی می گوید.

جاستین ایفولین اقتصاددان ارشد و نایب رئیس سابق بانک جهانی،یکی از اقتصاددانان مطرح چین است.او در گفت و گو با خبرآنلاین نیاز به تحول در مدیریت اقتصادی ایران را ضروری می داند.این اقتصاد دان برجسته چینی در عین حال ایران را به عنوان یکی از بازارهای اصلی تولیدات چین می داند و معتقد است ،ایران اگر جایگاه واقعی خود در بازارهای بین المللی را به دست آورد با مزیت های رقابتی با وجود منابع طبیعی که دارد، می تواند به یکی از اقتصادهای برتر جهان تبدیل شود.

گفت وگو با وی در حاشیه یک همایش انجام شد که در ادامه می خوانید:

با توجه به تجربه چین در ایجاد تغییر در ساختار اقتصادی، رسیدن به تحول اقتصادی و توسعه اقتصاد به چه مسائلی بستگی دارد؟

این سوال بستگی دارد به شرایط هر کشور. برای توسعه در اقتصاد کشورها آنچه که حائز اهمیت است استفاده از ظرفیت های بازارها، منابع، سرمایه و تکنولوژی است.

بهترین راهبرد برای توسعه اقتصاد و صنعت هر کشور بستگی به شرایط داخلی و مدیریت کلان اقتصاد کشورها دارد.

مشاهدات شخصی من از چین در سالیان گذشته حاکی از آن است که مداخلات دولتی ورود به بازارهای جهانی را با مشکل مواجه کرده بود. اما دولت چین با انتخاب راهبرد تحول اقتصادی خیلی متفاوت عمل کرد. دولت چین در آن برحه از زمان خصوصی سازی را به درستی انجام داد. بازاریابی های بسیار قوی انجام دادند . البته چین به شدت با آرامش وبرنامه ریزی این مسیر تحول اقتصادی را طی کرد . ضمن اینکه دولت این کشور به شدت از بازارهای داخلی محافظت می کرد و همین امر باعث شد تا دچار رکود نشود.

چین بعد از طی این مراحل بسیار موفق بود و در حال حاضر از اقتصادی پویا و داینامیک برخوردار است  و در طول 5 تا 10 سال آینده بهتر هم خواهد شد.

پیوستن به سازمان تجارت جهانی چقدر می تواند در فتح بازارهای بین المللی به ایران کمک کند؟

چین در سال 1979 برای پیوستن به سازمان تجارت جهانی استارت زد و بعد از 20 سال توانست به این هدف برسد. شما می توانید برای رسیدن به این هدف از تجارب کشور چین استفاده کنید. یکی از این تجارب اصلاحاتی در بازارهای داخلی است که خیلی به پیوستن به این سازمان کمک می کند.

چین در دهه نخست سال 2000 پیشرفت های سریعی در زمینه های اقتصادی و تولیدی داشت که پیوستن به سازمان تجارت جهانی این سرعت را افزایش داد.

پیوستن به این سازمان در همه موارد اقتصادی  به کشورها کمک می کند و تقویت بازارهای داخلی و جذب بازارهای خارجی را به دنبال خواهد داشت.

البه باید مواردی را در نظر گرفت برای پیوستن به این سازمان که از این موارد می توان به ایجاد امنیت، اشتغال، رشد اقتصادی اشاره کرد.

با این روند می توان امیدوار بود که پس از پیوستن به WTO پویایی و پایداری اقتصاد را می توان بیشتر مشاهده کرد.

شما به ایران به عنوان یکی از بازارهای اصلی تولیدات چین چقدر نیاز دارید؟

این موضوع دو طرفه است. هم چین به بازار ایران نیاز دارد و هم ایران به بازارهای چین. اما تناسب این نیاز متفاوت است.

بهره مند بودن ایران از منابع طبیعی و نفت و مشتقات نفتی این شانس را برای ایران ایجاد می کند که بین صادرات به چین و ورادات از آن تناسب برقرار کند.

بین محصولات صادراتی ایران ما علاقه زیادی به محصولات منابع طبیعی ایران داریم. چین کشوری است که در زمینه نور و تکنولوژی نور خیلی وفق بوده و این می تواند روابط دوطرفه موفقی بین ایران و چین ایجاد کرد.

زمانی که ایران وارد بازارهای بین المللی شود و مزیت های رقابتی خود را دوباره به دست آورد من مطمئن هستم خیلی می تواند در اختیار گرفتن بازارها موفق باشد.

با تایید برجام و رفع تحریم ها احتمالا بازارمحصولات چین در ایران کوچک و کوچکتر می شود درست است؟

چین بازار ایران را مطالعه کرده و کاملا شناخته است. ما نیازهای مردم ایران را می شناسیم و میدانیم در چه زمانی چه محصولی باید برای ایران داشته باشیم.